Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تین نیوز»
2024-05-03@09:50:38 GMT

علت کشیده شدن فرمان خودرو به یک سمت چیست؟

تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۳۷۹۸۶

علت کشیده شدن فرمان خودرو به یک سمت چیست؟

تین نیوز

کشیده شدن فرمان به یک طرف، یک مشکل خطرناک است که بیشتر رانندگان در هنگام رانندگی با آن روبرو می شوند. با همراهی شما، می توانیم علت این مشکل را بررسی کرده و راهکارهایی برای حل آن را به اشتراک بگذاریم.

به گزارش تین نیوز به نقل از اقتصادآنلاین، مشکل کشیده شدن فرمان به یک سمت هنگام رانندگی می تواند خطرناک باشد و تمرکز راننده را بر هم بزند و کنترل خودرو را سلب کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این مشکل ممکن است هنگام شتاب گیری یا ترمزگیری رخ دهد. در این شرایط، هر گونه واکنش عجولانه راننده می تواند باعث انحراف خودرو از جاده و تصادف شود. علاوه بر این، رانندگی با خودرویی که این مشکل را دارد، به سرعت راننده را خسته می کند، زیرا رانندگی در مسیر مستقیم را دشوار می کند. بنابراین، اگر با این مشکل مواجه شدید، باید دلیل آن را درک کرده و برای رفع آن به سرعت اقدام کنید.

انواع انحراف فرمان خودرو

کشیده شدن فرمان یا انحراف خودرو هنگام حرکت، در کل به سه دسته کلی تقسیم می شود:

نوع اول، به عنوان انحراف فرمان به یک سمت شناخته می شود و هنگامی رخ می دهد که راننده فرمان را رها می کند. در این حالت، فرمان خودرو به طور ناخواسته به یک سمت (مثلاً چپ یا راست) کشیده می شود و خودرو از مسیر مستقیم خود منحرف می شود. این مشکل ممکن است نشان از وجود مشکلات در سیستم تعلیق، سیستم روانکاری، سیستم ترمز یا سایر اجزای مرتبط با فرمان خودرو باشد.

نوع دوم، به عنوان انحراف فرمان مقابله ای شناخته می شود و در حالت نگه داشتن فرمان رخ می دهد. این مشکل معمولاً در زمان پیچیدن با سرعت بالا رخ می دهد، به خصوص زمانی که راننده فرمان را به یک جهت می چرخاند اما فرمان به سمت متضاد ضربه می زند و خودرو تمایل به حرکت در جهت مخالف دارد. این نوع انحراف فرمان بسیار خطرناک است، زیرا راننده در تلاش برای کنترل و هدایت خودرو در یک جهت است اما خودرو به سمت متضاد تمایل دارد. این می تواند تمرکز راننده را بر هم بزند و باعث ایجاد خطر تصادف شود.

نوع سوم، به عنوان انحراف فرمان در هنگام ترمزگیری شناخته می شود. هنگامی که شما برای توقف یا کاهش سرعت خودرو پدال ترمز را فشار می دهید، انتظار می رود خودرو بدون انحراف در مسیر خود متوقف شود. اما گاهی اوقات، در زمان ترمزگیری، خودرو به سمت چپ یا راست منحرف می شود. این مشکل دلایل خاص خود را دارد.

علل کشیده شدن فرمان به یک سمت هنگام شتاب گیری

کشیده شدن فرمان خودرو به یک سمت در سرعت های بالا ممکن است به دلیل عواملی نظیر نبودن زاویه چرخ ها، کم بادی لاستیک ها و بالانس نبودن چرخ ها رخ دهد.

1.خرابی قطعات جلوبندی می تواند مستقیماً تأثیری بر کشیده شدن فرمان خودرو داشته باشد. قطعات جلوبندی شامل کمک فنرها، آرم ها، تعلیق ها، میله ها، توپی ها و لنگرها هستند. هر خرابی یا عیب در این قطعات می تواند تعادل و صحت عملکرد سیستم جلوبندی را تحت تأثیر قرار داده و در نتیجه، منجر به کشیده شدن فرمان خودرو شود.

به عنوان مثال، خرابی کمک فنرها می تواند عاملی بر کشیده شدن فرمان خودرو باشد. اگر یکی از کمک فنرها شکسته یا فرسوده شده باشد، تعادل و سختی فشاری که بر روی چرخ ها اعمال می شود تغییر می کند. این ممکن است باعث شود یکی از چرخ ها به سمتی کشیده شود و فرمان به آن جهت تمایل نشان دهد.

2.تنظیم ناصحیح فرمان یکی از عوامل ممکن برای کشیده شدن فرمان خودرو به یک سمت است. فرمان خودرو باید به درستی تنظیم شده و تعادل داشته باشد. وجود چندین عامل می تواند باعث عدم تنظیم درست فرمان شود. خرابی در قطعات اصلی می تواند تنظیم ناصحیح فرمان را ایجاد کند. همچنین احتمال وجود عیب در قطعات مانند پمپ هیدرولیک، واحد قدرت فرمان، ریل ها و بوش ها نیز وجود دارد که ممکن است تأثیری بر تنظیم فرمان داشته باشند. عدم تنظیم صحیح فرمان به طور مستقیم می تواند باعث کشیده شدن فرمان خودرو به یک سمت شود. در صورتی که فرمان به درستی تنظیم نشده باشد، ممکن است هنگام استفاده از فرمان، خودرو به سمت چپ یا راست کشیده شود.

3. تنظیم نادرست باد لاستیک ها نیز می تواند به طور مستقیم تأثیری بر کشیدن فرمان خودرو داشته باشد. لاستیک ها نقش بسیار حائز اهمیتی در کنترل و عملکرد خودرو دارند. باید اطمینان حاصل شود که باد لاستیک ها به درستی تنظیم شده باشد و فشار مناسبی داشته باشند که با استانداردهای توصیه شده توسط سازنده خودرو سازگاری داشته باشد. هنگامی که تنظیم باد لاستیک ها صحیح نباشد، می تواند به صورت مستقیم بر کشیدن فرمان خودرو تأثیر گذار باشد. اگر یکی از لاستیک ها نسبت به سایر لاستیک ها بیش از حد باد داشته باشد، فرمان به سمت آن لاستیک کشیده خواهد شد.

4. لاستیک ها عامل مهمی در کنترل و استحکام خودرو هستند و هر گونه خرابی یا عیب در آن ها می تواند تأثیرات جدی بر رانندگی داشته باشد. یکی از خرابی های رایج لاستیک ها، می تواند سوراخی یا ترک خوردگی در آن ها باشد. این خرابی ها می توانند منجر به نشت هوا از داخل لاستیک شده و فشار لازم در آن را کاهش دهند. وجود لاستیک هایی که به طور نامناسب سایه خورده یا ناهمواری هایی در سطح آن ها دارند، می تواند باعث کاهش اصطکاک و کنترل بر روی جاده شود و در نتیجه فرمان خودرو را به سمتی کشانده و کنترل رانندگی را دشوار کند.

5. بالانس نبودن چرخ ها به معنای عدم توازن و توزیع صحیح وزن در آن ها است. این موضوع معمولاً به دلیل عدم توازن در توزیع وزن لاستیک ها، رینگ ها، ترمزها یا سایر قطعات چرخ اتفاق می افتد. زمانی که یکی از چرخ ها بالانس نباشد، محور حرکتی نامتوازن برای آن ایجاد می شود. این باعث ایجاد نیروهای نامتوازن روی چرخ ها می شود و ممکن است فرمان خودرو را به سمتی خاص کشانده و کنترل رانندگی را دشوار کند.

علل کشیده شدن فرمان به یک سمت هنگام ترمزگیری

اگر هنگام حرکت و شتاب گیری فرمان خودرو مشکلی ندارد، اما هنگام ترمزگیری به یک سمت کشیده می شود، باید علت این ایراد را در سیستم ترمز جست وجو کرد.

۱ - لنت های ترمز برای تولید اصطکاک لازم بین دیسک ترمز و سیستم ترمز استفاده می شوند. وقتی که لنت ترمز یک طرف تمام می شود، نیروی اصطکاک بین دیسک ترمز و لنت در آن چرخ کاهش می یابد. این باعث می شود که چرخ مقابل با فشار بیشتری ترمز کند و چرخ دیگر کمتر ترمز کند. این عدم توازن ترمز کردن می تواند باعث کشیدن فرمان خودرو به سمت طرفی شود که لنت ترمز بیشتری دارد.

۲. خرابی پمپ اصلی ترمز می تواند تأثیر جدی بر کشیدن فرمان خودرو داشته باشد. پمپ اصلی ترمز مسئول ایجاد فشار لازم در سیستم ترمز خودرو برای عملکرد صحیح ترمز است. وقتی پمپ اصلی خراب می شود، ممکن است فشار تولیدشده در سیستم ترمز کاهش یابد یا به طور کامل قطع شود. با کاهش یا قطع شدن فشار ترمز، عملکرد ترمزی خودرو تحت تأثیر قرار می گیرد. در نتیجه، فشار لازم برای ترمز کردن چرخ ها کاهش می یابد و این ممکن است باعث کشیدن فرمان خودرو به سمتی خاص شود.

۳. دیسک های ترمز به منظور ایجاد اصطکاک لازم برای ترمز کردن، با لنت های ترمز در تماس هستند. وقتی که یکی از دیسک ها چرب می شود، اصطکاک بین لنت و دیسک کاهش می یابد و این می تواند باعث کشیدن فرمان خودرو به سمت دیسک سالم شود. چرب شدن دیسک ترمز ممکن است به علت وجود روغن، گریس یا سایر مواد آلوده بر روی سطح دیسک رخ دهد.

۴. تاب برداشتن دیسک ترمز به معنای وجود تغییرات یا خرابی هایی در سطح دیسک ترمز است که می تواند به عدم همواری، خوردگی، شکستگی یا سایر مشکلات ساختاری دیسک مربوط شود. وقتی دیسک ترمز تاب بردارد، این مشکلات ساختاری می توانند باعث عدم تماس یکنواخت لنت ترمز با سطح دیسک شوند. بنابراین، فشار ترمزی که توسط لنت تولید می شود، به صورت ناهموار و نامنظم به دیسک انتقال می یابد. این می تواند باعث کشیدن فرمان خودرو به سمتی خاص شود.

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

منبع: تین نیوز

کلیدواژه: فرمان خودرو فرمان به یک سمت تواند باعث انحراف فرمان سیستم ترمز دیسک ترمز لاستیک ها چرخ ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tinn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۳۷۹۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سازمان «سیا» با دندان‌های کشیده شاهد حادثه ۱۱ سپتامبر بود

سی. ‌آی. ‌ای به طور سیستماتیک به واسطه این سه عامل «التزام به نزاکت و آداب سیاسی»، «جنگ‌های قدرت های کوچک و بی ارزش در واشنگتن» و «مقام پرستی»؛ وعوامل بسیار دیگری نابود شد. - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، آن چه خواهید خواند، نخستین قسمت از خاطرات «رابرت بائر» جاسوس کهنه کار سازمانِ «سی. آی. ای - سیا» است. سازمانی که به صورت رسمی «آژانس مرکزی اطلاعات» (بدون هیچ قید عنوانی و قانونی برای انحصار در خاک ایالات متحده) نامیده می شود و نامش در ماجراهای خونین و دردناک بسیاری طی 75 سال گذشته در گوشه و کنار جهان به چشم می خورد و بر پیکره کهن و استوار کشورمان ایران هم داغی عمیق و پاک نشدنی از خود به یادگار گذاشته که به اختصار از آن با عنوان «کودتای 28 مرداد» یاد می شود.

گرچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کارنامه این سازمان در غرب آسیا مورد غفلت قرار گرفت اما فهرست بلندبالای رهبران سیاسی و مذهبی که در سراسر جهان مورد هدف تروریست های کارآزموده این تشکیلات قرار گرفته اند، بیش از نیم قرن در منابع مکتوب بسیاری منتشر و تکرار شد.

وقایع 11 سپتامبر، کمتر از ده سال بعد از فروپاشی شوروی، با هر رویکردی که از سوی ما ساکنان آسیای غربی مورد تحلیل قرار گیرد(اعم از این که توطئه ای سعودی-آمریکایی قلمداد شود، یا پروژه ای صهیونیستی-آمریکایی یا خلاقیتی برخاسته از اذهان سلفیان تندرو) بستری بی نظیر برای سی. آی. ای فراهم کرد که شبکه افسانه ای خود را در غرب آسیا احیا کند و این بار تحت عنوان پوپولیستی و «هزار تفسیرِ» مبارزه با تروریسم، با فراغ بال به هر اقدامی که لازم می داند دست بزند.

البته در فضایی عاری از مناسبات جنگ سرد، دیگر نیازی به پنهان کاری های گذشته نیست و امروزه شخص رییس جمهور آمریکا به فرماندهی عملیات ترور شهروندان و مسئولان کشورهای دیگر توسط شخص خود مباهات می کند، اما هنوز هم عملیات عمده و موثر علیه دشمنان هژمونی آمریکا، به صورت مخفی و به اصطلاح کثیف انجام می شود.

با این حال، خیزِ بی سابقه فن آوری طی سه دهه گذشته، امکانات وسیعی را در اختیار کارکنان سرویس های اطلاعاتی قرار داده است که خود را از گزند نفرتِ افکار عمومی جهانِ هدفِ خود تا حد زیادی محفوظ نگاه دارند. خاطرات «رابرت بائر» علی رغم این که با نیت خیرخواهانه و وفادارانه ی این جاسوسِ به ظاهر بازنشسته برای کشور متبوعش نوشته شد، اما صراحت و شفافیتِ بی مانند (و عامدانه ای) دارد که آن را برای ما ساکنان غرب آسیا، به مستندی قابل اتکا تبدیل می کند برای فراموش نکردن دورانی که در آن، سی. آی. ای منفورترین نام در میان ملل محروم و ستم کشیده عالم بود.

با این اوصاف، ذکر این نکته ضروری است که نویسنده، علی رغم تظاهر به انصاف و بی طرفی(که گاهی بسیار مضحک به چشم می آید) یک سرباز سرسپرده ایالات متحده است و در این مسیر، ازهنرِ قلب و تحریف و تقطیع اتفاقات با ظریف ترین شکل ممکن بهره گرفته است که در صورت لزوم، با ذکر مستنداتِ لازم، پیوستِ مورد نیاز مخاطبان برای نزدیک شدنِ هر چه بیشتر به روایاتِ معتبر از وقایع، توسط مترجمین ارایه خواهد شد. امید مورد استفاده مخاطبان آگاه و هوشمند مشرق قرار گیرد. ان شاالله

اواخر سال 1994 به خودم آمدم و دیدم عملا دارم روی هواپیما زندگی می‌کنم. بعدازظهر به امان (پایتخت اردن) می‌رسیدم، در هتلی اقامت می‌کردم، دوش سریعی می‌گرفتم و سپس تمام شب را با یک معارض عراقی دیگر در مورد نحوه برخورد با صدام حسین صحبت می‌کردم. اغلب تا بعد از نیمه شب به رختخواب نمی‌رفتم و تنها چند ساعت بعد بیدار می‌شدم تا هواپیمایی به واشنگتن و دفترم در مقر سی. ‌آی. ‌ای {در محدوده «لانگلی»}، (ایالت ویرجینیا) بگیرم. این یعنی یک روز طولانی. البته به آن عادت کرده بودم، چون تقریبا بیست سال بود که عمرم را صرف کار در خیابان‌های خاورمیانه، آن هم با همین سرعت کرده بودم.

ساختمان مرکزی سیا در لانگلی

گاهی اوقات، در این ماموریت پنهانی شبیه دیپلماسی شاتل*، در لندن از هواپیما پیاده می‌شدم و فقط برای اینکه نفسی تازه کنم در شهر قدم می‌زدم. مسیر خاصی را دنبال نمی‌کردم، اما اغلب بدون اینکه بخواهم، در منطقه «جاده اِج وِر» ** سر در می‌آوردم، منطقه ای در بخش مرکزی لندن که توسط اعراب و دیگر خاورمیانه‌ای‌ها تسخیر شده بود. مواجهه با زنان محجبه و مردانی که با لباس‌های بلند گام برمی داشتند، باعث می شد احساس کنم هرگز خاورمیانه را ترک نکرده‌ام، اما این وسط یک تفاوت ظریف وجود داشت: کتابفروشی‌های عربی.

در اکثر نقاط خاورمیانه، فروش جزوه‌های افراط گرای اسلامی که آشکارا از خشونت حمایت می‌کنند در کتابفروشی‌ها ممنوع است، اما در کتابفروشی‌های عربی لندن قفسه‌هایی پر از آن‌ها وجود داشت. با یک نگاه به چاپ درشت‌شان می‌فهمیدید که موضوع‌شان چیست: نفرتی عمیق و سازش‌ناپذیر نسبت به ایالات متحده. در جهان‌بینی کسانی که این جزوه‌ها را می‌نوشتند و منتشر می‌کردند، جهاد یا جنگ مقدس بین اسلام و آمریکا فقط یک احتمال نبود؛ برای آنان جنگ امری اجتناب‌ناپذیر بود و از قبل هم آغاز شده بود. من با گذراندن بخش زیادی از زندگی‌ام در خاورمیانه، می‌دانستم که چنین نفرت شدید و خشونت‌آمیزی انحرافی از اسلام است؛ اما همچنین بهتر از اکثر مردم می‌دانستم که چنین نفرتی چه هزینه های سنگینی می‌تواند داشته باشد.

اغلب یک جزوه برمی‌داشتم و به چاپ ریز آن نگاه می‌کردم. به ندرت نام ناشر یا سردبیر در شناسنامه ذکر می‌شد و آدرس انتشارات هرگز درج نمی‌شد. اما به جز چند مورد استثنا، آن‌ها یک صندوق پستی در اداره پست اروپا داشتند، اغلب در بریتانیا یا آلمان. برای فهمیدن این موضوع که اروپا، به عنوان متحد سنتی ما در جنگ علیه آدم‌ بدها، به گلخانه‌ای از بنیادگرایی اسلامی تبدیل شده بود، به سازمان اطلاعاتی پیچیده‌ای نیاز نبود.

اواخر دهه 1980 میلادی در بیروت

از روی کنجکاوی، از همکارانم در سی. ‌آی. ‌ای لندن پرسیدم آیا می‌دانند چه کسانی این مطالب را منتشر می‌کنند. هیچ ایده‌ای نداشتند، دلیلی هم نداشت که بدانند. دفترِ ما در لندن، حتی یک عضو عرب‌زبان هم نداشت و بعید بود کسی در «جاده اِج وِر» پرسه بزند. حتی اگر یکی شان هم این کار را می‌کرد، نمی توانست آن عناوین زهرآلود را بخواند. علاوه بر این، سی. ‌آی. ‌ای توسط مقامات بریتانیا، از جذب منابع، حتی درون بنیادگرایان اسلامی، در کشورشان منع شده بودند. پس در چنین شرایطی، چه فایده‌ای داشت که در آنجا با اعراب وقت بگذرانیم؟

به طور کلی، اوضاع در قاره اروپا هم تعریفی نبود***. تا اواسط دهه 1990، در سراسر اروپا، سی. ‌آی. ای در حال تحلیل رفتن بود. از دفاتر ما در بن*****، پاریس و رم، چیزی باقی نمانده بود به جز سایه‌ای از آنچه در دوران جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی بودند. آن‌ دفاتر از افسران کافی برای پیگیری جوامع وسیع خاورمیانه‌ای {تبار} در اروپا برخوردار نبودند و آن‌هایی هم که از چنین امتیازی برخوردار بودند، غالبا تمایل، آموزش و در برخی موارد انگیزه لازم برای انجام این کار را نداشتند.

اوضاع در خودِ خاورمیانه هم چندان بهتر نبود. اغلب در هر کشوری تنها یک یا دو افسر سی. آی. ای حضور داشتند. به جای جذب و اداره منابع - یعنی جاسوس‌های خارجی - ایستگاه‌های سی. آی. ای در آن «انبارِ باروتِ دنیا»، بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به موضوعاتی می‌کردند که آن زمان در واشنگتن «مد» بودند: حقوق بشر، جهانی‌سازی اقتصادی، درگیری اعراب و اسرائیل. برای کهنه‌کارهایی مثل من، به نظر می‌رسید که سی. ‌آی. ‌ای فقط پرچم تکان می‌داد. *****

بسیاری از ما که در خاورمیانه تجربه میدانی داشتیم، نگران بودیم که اتفاقی بزرگ و بد در پیش باشد. تراکم چنین نفرت زیادی در خاورمیانه و وجود ابزارها و روش های ویرانگر فراوان در آن جا به جایی رسیده بود که دیگر راهی برای ممانعت از ترکیدن حباب معصومیت آمریکا وجود نداشت. با این حال گمان نمی‌کنم کسی با دقت حملات یازدهم سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را پیش‌بینی می‌کرد. با استانداردهای تروریست‌های درگیر در میدان، ابعاد این حمله تقریباً غیرقابل تصور بود. نکته مهم این جاست که ما حتی تلاش نکرده بودیم تا سر دربیاوریم چه چیزی به سمت مان حرکت می کند.

سی. آی. ‌ای، درست مثل بقیه واشنگتن، عاشق تکنولوژی شده بود. نظریه این بود که ماهواره‌ها، اینترنت، استراق‌های الکترونیکی و حتی نشریات دانشگاهی به ما هر آن چه را که لازم بود در مورد اتفاقات آن سوی مرزهای مان بدانیم، می دادند. در مورد بنیادگرایان اسلامی به طور خاص، دیدگاه رسمی این شده بود که متحدان ما در اروپا و خاورمیانه می‌توانند قطعات گمشده را تکمیل کنند. {راستش} مدیریت جاسوس‌های خودمان - منابع انسانی خارجی مان - به کاری کثیف تبدیل شده بود. جاسوس‌ها گاهی اوقات بدقلقی می‌کردند؛ باعث ایجاد حوادث دیپلماتیک زشت می‌شدند. بدتر اینکه، با دیدگاه اخلاقی آمریکا در مورد نحوه اداره جهان مطابقت نداشتند.

سی. ‌آی. ‌ای نه تنها بسیاری از جاسوس‌های خود را به طور سیستماتیک کنار گذاشت، بلکه شروع کرد تا بسیاری از گردانندگان سابق آن‌ها را نیز کنار بگذارد: افسران کارکشته‌ای که حرفه‌شان را خارج از کشور، در جهنم‌های روی زمین گذرانده بودند. در سال 1995، سازمان، عنوان مدیر عملیات – کسی که به طور رسمی مسئول جاسوسی بود – را به یک تحلیلگر {آنالیزور } واگذار کرد که هرگز سابقه خدمت در خارج از کشور را نداشت. پس از او، یک عنصر بازنشسته و به دنبال او، افسری که عمدتاً به لطف مهارت‌های سیاسی‌اش{و نه توانمندی های عملیات میدانی} در سلسله مراتب بالا آمده بود، به این سمت منصوب شدند.

از نظر عملی، سی‌آی‌ای خود را از کسب و کار جاسوسی خارج کرده بود. جای تعجب ندارد که ما منبعی در مساجد هامبورگ نداشتیم تا به ما بگوید محمد عطا، رهبر فرضی تیم‌های هواپیماربایی یازدهم سپتامبر، در حال جذب بمب‌گذاران انتحاری برای بزرگترین حمله به خاک آمریکا بود.

کتابی که خواهید خواند، خاطرات یک سرباز پیاده در جنگ سردی دیگر است. اگر چه در جنگ سرد پیشین، شوروی سرانجام زیر بار وزن خود فروپاشید، اما این جنگ علیه شبکه‌های تروریستی است که هیچ تمایلی به تکرار آن سرنوشت ندارند. این داستانی است در مورد مکان‌هایی که اکثر آمریکایی‌ها هرگز به آن‌ها سفر نخواهند کرد، از مردمی که بسیاری از آمریکایی‌ها ترجیح می‌دهند فکر کنند نیازی به معامله با آن ها نداریم.

این کتاب محصول خاطرات، یادداشت‌های تحقیقاتی و دفترچه‌های روزنگار من است. همانطور که خواننده به زودی متوجه خواهد شد، جزئیات زیادی وجود دارد که تقریباً هیچ‌کدام از آن‌ها هرگز خارج از پرونده‌های دولتی ظاهر نشده‌اند، و به خاطر سپردن همه آن‌ها برای یک نفر غیرممکن است. من در تمام طول زندگی‌ام یادداشت‌بردار حرفه‌ای بوده‌ام. در عین حال، جای تعجب ندارد که برخی از جزئیات به سادگی قابل طرح نیستند.

هر کارمند سی. ‌آی. ‌ای موظف است قراردادی امضا کند که به آژانس اجازه دهد هر چیزی را که برای انتشار عمومی نوشته است، بررسی و سانسور کند. من جای‌گذاری‌های سیاه‌شده‌ی سانسور را در متن نگه‌داشته‌ام تا خوانندگان ببینند این سیستم چطور کار می‌کند. اما جزئیات به اندازه‌ی کافی باقی مانده که به خواننده ایده‌ای از پیچیدگی مشکل تروریسم و اینکه زندگی در این حرفه چگونه بوده است، بدهد: فراز و نشیب‌ها، لحظات خطرناکِ در میدان و لحظات گاه حتی خطرناک‌تر، دور میزهای کنفرانس مقامات لشکری و کشوری در واشنگتن*******، جایی که اغلب به اندازه‌ی دره‌ی بقاع لبنان، لانه‌ی مارهای خطرناک است.

اشتباهات متعددی که در دوران فعالیتم مرتکب شده‌ام را، سانسور نکرده‌ام. خواننده باید ببیند که منحنی یادگیری در کار جاسوسی چقدر می‌تواند دردناک باشد. همچنین پنهان نمی‌کنم که برای درک پیچیدگی‌های بازی قدرت در واشنگتن، با تمام منافع ذی‌نفعان مختلف، قدم به این میدان گذاشتم. در جریان رسواییِ تأمین مالیِ کارزار انتخاباتی کلینتون، ناخواسته کارم به حاشیه کشیده شد. جز حماقتی از سرِ ساده‌لوحی خودم، هیچ عذر و بهانه‌ای برای این اتفاق ندارم. اگر زنگ نام ام برایتان آشناست، به احتمال زیاد به خاطر همان ماجر باشد.

همچنین قصد دارم داستانم تابلوی فشرده و گویایی باشد از آن چه در سی. آی. ای اتفاق افتاد، سازمانی که تقریباً بیست و پنج سال در آن خدمت کردم، و کاربردی داشته باشد برای کاری که اکنون باید انجام شود. یازدهم سپتامبر، نه محصول یک اشتباه واحد، بلکه نتیجه مجموعه‌ای از اشتباهات بود. درست است که آلمانی‌ها، بریتانیایی‌ها، فرانسوی‌ها و سعودی‌ها ما را ناامید کردند، اما بیش از همه، تقصیرها متوجه خودمان بود. اطلاعات کافی در اختیار نداشتیم و روش‌های جمع‌آوری اطلاعات‌مان نیز ناکافی بود. اصلاح این اشتباهات و به دست آوردن دوباره برتری در جنگ طولانی علیه تروریسم کار ساده‌ای نیست، اما شدنی‌ست.

برای شروع باید افسران سی. ‌آی. ای را دوباره به خیابان‌ها بازگردانیم، به آن‌ها اجازه دهیم منابع خود را در مساجد، قصبه‌ها یا هر جای دیگری که لازم است، جذب و اداره کنند تا بتوانیم نیت‌های آدم‌ بدها را قبل از تبدیل شدن به تیترهای وحشتناک و فیلم‌های غیرقابل تحمل بفهمیم.

در این خاطرات، امیدوارم به خواننده نشان دهم که جاسوسی چگونه باید انجام شود، کجا سازمان سی. ‌آی. ‌ای مسیر را گم کرد و چگونه می‌توانیم آن را دوباره احیا کنیم. اما امید دیگری نیز به نگارش این کتاب دارم: می‌خواهم نشان دهم چرا از آن چه بر سر سی‌آی‌ای آمد عصبانی هستم. می‌خواهم به همه‌ی آمریکایی‌ها و هر کسی که دل‌نگران حفظ این کشور است، نشان دهم که باید از این اتفاق خشمگین و نگران باشند. با اجازه دادن به فروپاشی سی. آی. ‌ای {بعد از جنگ سرد} سپر حیاتی‌ای را که از حاکمیت ملی‌مان محافظت می‌کرد، از دست دادیم.

آمریکایی‌ها باید بدانند که اتفاقی که برای سی. آی. ‌ای افتاد تصادفی نبوده است. سی. ‌آی. ‌ای به طور سیستماتیک به واسطه این سه عامل «التزام به نزاکت و آداب سیاسی»، «جنگ‌های قدرت های کوچک و بی ارزش در واشنگتن» و «مقام پرستی»؛ وعوامل بسیار دیگری نابود شد. درست در زمانی که تهدیدات تروریستی در سراسر جهان رو به افزایش بود، آژانسِ متولیِ رصد این تهدیدات، به جای تقویت، پاکسازی می‌شد. آمریکایی‌ها پول زیادی به دست می‌آوردند و دغدغه های دیگر برایشان اهمیتی نداشت. زندگی خوب بود. به نظرمان، اقیانوس‌های دو طرف مان، تمام محافظتی بود که نیاز داشتیم.

کاخ سفید و شورای امنیت ملی، بر روی دریای خودشیفتگی خود شناور و به معابدی برای پرستش ثروت و قدرت تبدیل شده بودند که در آن ها منافع شرکت‌های بزرگ بر امنیت شهروندان آمریکایی در داخل و خارج از کشور می‌چربید. سی. ‌آی. ای با دندان های کشیده و روحیه صفر، به این همسواری ادامه داد. و سرانجام، در یازدهم سپتامبر 2001، بهای این بی‌تفاوتی عظیم، با وضوح و شفافیت، در برابر چشمان جهانیان پرداخت شد.

حتی اگر کسی نمی‌توانست آن حملات را پیش‌بینی کند، باز هم غیرقابل تصور است که باید این همه آدم می‌مردند تا چشمان ما را به این واقعیت باز کنند که ما یک منبع ملی را فدای حرص و طمع و راحت طلبی و سیاست‌های کوته‌فکرانه کرده‌ایم. من خشمگین هستم، و فکر می‌کنم همه ما باید خشمگین باشیم، از اینکه مسافران شجاع پرواز 93 خطوط هوایی ایالات متحده********، اولین و تنها خط دفاعی کاخ سفید در یازدهم سپتامبر بودند - نه سی. ‌آی. ای، نه اف. ‌بی. آی، نه اداره خدمات مهاجرت و تابعیت و نه هیچ دفتر یا آژانس دیگری که با مالیات‌هایمان از آن‌ها حمایت می‌کنیم.

دیروز یک دوستِ خبرنگار به من گفت که یکی از عالی‌رتبه‌ترین مقامات سی. ‌آی. ‌ای، غیررسمی به او گفته است که وقتی بالاخره گرد و غبار فرو بنشیند، آمریکایی‌ها خواهند دید که یازدهم سپتامبر یک پیروزی برای جامعه اطلاعاتی بوده است، نه یک شکست. {راستش باید بگویم} اگر قرار است این خط فکری رسمی در سازمانی باشد که مسئولیت خط مقدم در جنگ علیه اسامه بن لادن‌های این دنیا را بر عهده دارد، پس من نه فقط خشمگینم، بلکه از چیزی که در پیش است وحشت دارم.

پی نوشت ها:

* این اصطلاح برای اولین بار در دهه 1960 میلادی رایج شد و از آن زمان تاکنون برای توصیف تلاش‌های میانجی‌گری بین طرف‌های درگیر در مناقشات مختلف، از جمله جنگ سرد، منازعات خاورمیانه و جنگ‌های داخلی در آفریقا و آسیا استفاده شده است. منظور وضعیتی است که یک شخص ثالث بی‌طرف به عنوان میانجی بین دو یا چند طرف درگیر در یک مناقشه عمل می‌کند. این میانجی مانند یک شاتل بین طرفین رفت و آمد می‌کند، پیام‌ها را منتقل می‌کند و تسهیل‌کننده ارتباط می‌شود.

**جاده ای به طول 14 کیلومتر در بخش «وست مینیستر»

*** در ادبیات سیاسی رایج در مغرب زمین، اصطلاح «قاره اروپا» یا «قاره»، به خشکی اصلی تشکیل دهنده این منطقه(منهای جزیره‌های اروپا، از جمله انگلستان) گفته می شود.

*****شهر بن، در زمان جنگ سرد، پایتخت «آلمان غربی» بود.

****** "پرچم‌گردانی" (flying the flag)کنایه دارد به حضور غیر فعال سی. آی. ای در خاورمیانه و این که فقط در حال انجام امورسطحی و تشریفاتی بود و هیچ اقدام قابل توجهی انجام نمی‌داد.

*******در این جا نویسنده از واژه " "Officials Washington استفاده کرده است که در ادبیات سیاسی ایالات متحده رایج است و به طور کلی به مقامات بلندپایه، سیاستمداران، دیپلمات‌ها و سایر افراد ذی‌نفوذ در پایتخت ایالات متحده، واشنگتن دی‌سی اشاره دارد. “Officials Washington" اغلب به عنوان یک گروه واحد در نظر گرفته می‌شوند، زیرا منافع مشترکی دارند و برای حفظ قدرت و نفوذ خود با هم همکاری می‌کنند.

******* ضمن ادای احترام به 44 قربانی این هواپیما، ذکر نکاتی ضروری است. بنا بر روایت رسمی دولت آمریکا در مورد وقایع 11 سپتامبر، پرواز شماره 93 از خطوط هوایی یونایتد، تنها هواپیمای ربوده شده در میان چهار هواپیمای مسافربری بود که به اهداف از پیش تعیین شده توسط ربایندگان نرسید و بنا بر همان روایت، در اثر درگیری مسافران و خدمه با ربایندگان سقوط کرده است. آمریکایی ها با شدت و تعصب، تمامی دعاوی مبنی بر اسقاط این هواپیما توسط جنگنده های نیروی هوایی را تکذیب می کنند و اصرار دارند که مسافرانِ این هواپیما، با اقداماتی قهرمانانه باعث سقوط آن در یک دشت خالی در نزدیکی شهر شانکسویل در ایالت پنسیلوانیا شده اند.

منبع: مشرق

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • بحران آوارگان در لبنان به اروپا کشیده خواهد شد
  • حلقه‌های المپیک در پاریس به آتش کشیده شد!
  • وزارت دفاع آلمان دستور بازسازی گسترده ارتش را صادر کرد
  • فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر با ترجمه سید مهدی شجاعی به چاپ ششم رسید
  • محورهای کرمانشاه لغزنده است
  • سازمان «سیا» با دندان‌های کشیده شاهد حادثه ۱۱ سپتامبر بود
  • خودرو میتسوبیشی پاجرو اسپورت 2024 چه مشخصاتی دارد؟
  • شمس آذر ترمز پیکان را کشید
  • فرمان علم الهدی به دولت رئیسی درباره گرانی ها
  • آیپک؛ اتاق فرمان سرکوب بیداری دانشجویی